HOME | DD

alihashemi — The Bright Paper Of Time

Published: 2009-12-18 20:16:44 +0000 UTC; Views: 291; Favourites: 1; Downloads: 7
Redirect to original
Description ورق روشن وقت


ساعت نه ابر آمد نرده ها تر شد
لحظه های کوچک من زیر لادن ها نهان بودند
یک عروسک پشت باران بود
ابرها رفتند
یک هوای صاف یک گنجشک یک پرواز
دشمنان من کجا هستند ؟
فکر می کردم
در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهد شد
در گشودم قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من
آب را با آسمان خوردم
لحظه های کوچک من خوابهای نقره می دیدند
من کتابم را گشودم زیر سقف ناپدید وقت
نیمروز آمد
بوی نان از آفتاب سفره تا ادراک جسم گل سفر می کرد
مرتع ادراک خرم بود
دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد
پرتقالی پوست می کندم
شهر در ایینه پیدا بود
دوستان من کجا هستند ؟
روزهاشان پرتقالی باد
پشت شیشه تا بخواهی شب
دراتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با اوج
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد
لحظههای کوچک من تا ستاره فکر میکردند
خواب روی چشمهایم چیزهایی را بنا می کرد
یک فضای باز شنهای ترنم جای پای دوست
Related content
Comments: 0