HOME
|
DD
All
Tag
Groups
Search!
amin-anim
— confused
#girl
#magic
#miniature
#گمنام
#نگارگری
#نقاش
#architecture
#beautiful
#illumination
#illustration
#portrait
#portraitgirl
Published:
2011-06-01 15:18:49 +0000 UTC
; Views:
967
; Favourites:
11
; Downloads:
13
Redirect to original
Description
آشفته
یادداشت هنرمند:
bfa.blogfa.com/post-301.aspx
آشفته نقاشی سید امین نبی پور آشفته اثر نقاش گمنام نقاشی مینیاتور مینیاتوری نگارگری نگارگر نقاش سید امین نبی پور نبیپور ماژیک و خودکار .
سالها پیش ( زمستان 1374 هجری شمسی ) خواهر کوچکم که آن موقع محصل مدرسه راهنمایی بود با نگاه کردن از روی یک سینی قلمزنی شده مسی که طرحی از لیلی و مجنون یا شاید وامق و عذرا یا ویس و رامین یا خسرو و شیرین یا شیرین و فرهاد یا چیزی از این دست که با موضوع عاشق و معشوق است با مداد سیاه روی مقوای سفید تقریبا گلاسه نسبتا صیقلی شکل کلی آن تصاویر را کپی کرد که البته سینی اصلی دایره ای و گرد بود اما این مقوای پشت توسی 45*75 مستطیل است . کیفیت کار آن سینی قلم زنی شده نازل بود و انصافا طراحی خواهرم بهتر از مدل اصلی ذر آمده بود !!! البته چهره ها بی ریخت بودند و من بنا به خواسته آبجی کوچیکه (!) صورتها را خودم با مداد مشکی از خودم و بدون مدل و خودجوش و به سلیقه شخصی ام و بی تقلید از دیگران و به سبک خویش چهره هایی را که میپسندیدم طرح زدم . ضمنا یک شیطنت بامزه کردم و یک ساعت مچی به دست پسر یا دختر نشسته بستم و کتابی را که در دست داشت با طرح روی جلد کتاب درسی شیمی سال چهارم دبیرستان نظام قدیم آراستم تا ایشان یک بچه پشت کنکوری به نظر آیند !!! سپس خواهرم با مداد رنگی سعی کرد لباس شخص نشسته که شاید مثلا مجنون نگون بخت بیچاره است را رنگ آمیزی کند که مسلما کاغذ صاف و صیقلی به درد نقاشی با مدادرنگی نمیخورد و روی این مقوا کار خوبی در نیامد . طرح کلی دو عاشق و دلداده جوان با آن چنگ و کتاب و تصویر ساختمانهای قدیمی مساجد و قصرها و کاخها و داخل فضای خانه و شمع و گلدان و کاسه را خواهرم با قلم سیاه کشید لباس مجنون یا مجنونه را هم کمی رنگ زد ولی حوصله اش سر رفت و دیگر ادامه نداد ، آن را ول فرموده به اینجانب واگذار کرد ... مدتها این نقاشی خاک خورد تا بعدها یعنی در زمستان سال1375 هجری شمسی با آبرنگ تکه ای از برگ داخل گلدان کاسه ای جلوی پای مجنون را رنگ کردم ولی آب رنگ هم به کار این جنس از مقوا نیامد و حاصل کار خوب نشد ... بعد در زمستان 1376 هجری شمسی گواش را روی قسمتی از آن گلدان مذکور آزمایش کردم ولی آن هم چیز جالبی نشد ... بالاخره یک روز با قلم موی خیس بدون رنگ آبرنگ ، رنگهای آبرنگی و گواشی اندکی را که روی این مقوا بود (و ممکن بود ترک خورده و بریزد و حیف شود !) برداشتم و در در یک کار آبرنگ و گواش روی مقوایی دیگر استفاده فرمودم ! این حرکت استراتژیک اقتصادی در پاییز سال 1378 هجری شمسی انجام پذیرفت ! رفت و رفت و رفت تا در فصل بهار سال 1379 هجری شمسی تصمیم گرفتم به طور جدی کار این تابلو را بسازم ! ای بابا ! عجب دل خجسته ای داریم ما ! باور کنید اشکال از تنبلی نبود به خدا ! مشکل این بود که درس و مشق و کار و کسب نمیگذاشت ما در مورد این اثر نقاشی کاسب شویم و برایش مشق عشق کنیم ! ابتدا با مداد سیاه روی خطوط مشکی را پررنگ و صاف و مرتب کردم چون اکثرا چندان با دقت ترسیم نشده بودند . در انجام هین کار به هیچ وجه از پاک کن استفاده نکردم و جوری خطهای کمرنگ را که عموما خطا رفته بودند و خط خطی بودند مرور کردم که خیلی چیزهای اضافی در تابلو پدیدار گشت ! مثلا آن چنگ و یا ساختمانها چند بار توسط همشیره محترمه رسم شده بود و پاک شده بود ولی رد کمرنگ خط ها روی کاغذ باقی مانده بود و من بی پروا آنها را پر رنگ کردم ! خطوط و منحنی ها به این ترتیب در چندین جا با یکدیگر تقاطع ساختند و اشکال بدیعی آفریدند ، حاصل شد یک کار نگارگری انتزاعی با شکلهای عجیب و غریب : هم آبستره است و هم مینیاتور ! سپس روی منحنی ها و خطوط مدادی را با خودکار مشکی و رنگهای دیگر چون قرمز و آبی و سبز پررنگ کردم و تصاویر فراوان کارتونی کاریکاتوری و نگارگرانه به آن افزودم : موجودات عجیب الخلقه ، اژدهایان پری روی ، بچه درسخوان ها ،فارغ التحصیلان و اساتید بی سواد دانشگاه ! ، کتب متنوع و نقوش تزئینی بسیار ... و بعد نوبت رنگ کاری رسید که مداد رنگی جواب نمیداد اما تا آن موقع در رنگ آمیزی با ماژیک مهارتی پیدا کرده بودم پس تصمیم گرفتم کل تابلو را با ماژیکهای رنگی رنگ بزنم حتی روی سطوحی که به کمرنگی با مداد رنگ شده بود ... البته من ماژیک را برای کار نقاشی توصیه نمیکنم چون چندان ابزار خوبی نیست آنهم بدلیل کم دوام بودن ماده رنگی آن اما در این مورد از روی ناچاری با ماژیک رنگ آمیزی کردم چون این نوع مقوا تقریبا فقط مناسب ماژیک و روان نویس و خودنویس و تا حدودی خودکار است . در ترکیب بندی و انتخاب رنگ عمدا دقت کردم که تا جای ممکن هیچ دو قطعه مجاور همرنگ نشوند، همچون نقشه های جغرافیایی ! زمان زیادی برد : در گرما عرق ریختم و در سرما لرزیدم و ریاضت (!) کشیدم تا نهایتا پس از گذشت حدود هفت ماه از شروع جدی کار در روز مبارک و میمون و خجسته عید سعید فطر همان سال 1379 هجری شمسی که تقریبا اواسط دی ماه بود کار تمام شد و هیچ قسمتی بی رنگ باقی نماند و نتیجه این شد که میبینید : .... داستان میتواند از این قرار باشد : دوتا بچه کنکوری یا شاید هم دو دانش آموز نوجوان پشت کنکور در منزل نشسته اند تا درس بخوانند و برای امتحان آماده شوند اما فقط یکی از ایشان کتاب به دست گرفته و تازه به نظر میرسد که درس هم نمیخواند و ذهن پریشانش پر از افکار آشفته است و شاید به هر چیزی فکر میکند الا درس و مشق ! اما دختر دیگر مشغول چنگ نوازی است و با نگاهی معنی دار دوستش را هم به خوشی و شادی و بی خیالی و فراموش کردن غم و غصه دنیا دعوت میکند و فرا میخواند . موجودات مختلف اعم از جانوران و استادان و دانشجویان همه مشغول چرخیدن و گردیدن و گشت و گلگشت و رقص و آواز هستند و با بیخیالی و راحتی در این عالم غوطه ور و سرگردان و حیران هستند ، شاید هم جوان نشسته به مسائلی کلی تر فکر میکند مثلا هدف از کسب علم دانش اندوزی ... او به جای صندلی روی کتابهایش نشسته و در تفکر عمیقی فرو رفته است . در ساعت سه بعد از نیمه شب و یا 3 بعد از ظهر که معمولا باید ساعات آرامی باشد اینهمه هیاهو و رفت و آمد در این خانه و اطراف آن و در میان همسایگان جریان دارد . ساختمانهای مساجد و کتابخانه و مناره ها و گلدسته ها و گنبد ها خودنمایی میکنند . طاقها و سقفها قوسی و گرد و گنبدی هستند و یک فضای معماری سنتی را نشان میدهد . تمام چهره ها خندان و یا اقلا متبسم هستند و فقط استثنائا این دو جوان چندان هم لبخند نمیزنند و یک جور آرامی در چهره شان دیده میشود اما گویی اصلا نگران کنکور و این جور چیزها نیستند و اصولا نگرانی در کار نیست و آنها به مسأله هایی جدی تر فکر میکنند هرچند کل این تابلو بیشتر به یک شوخی شباهت دارد و با شوخ طبعی و طنازی میخواهد به شعر خیام اشاره کند : آنان که محیط فضل و آداب شدند، در جمع علوم شمع اصحاب شدند، ره زین شب تاریک نبردند برون، گفتند فسانه ای و در خواب شدند .... این دو بیت را به گونه های دیگری هم نقل کرده اند : آنان که محیط فضل و آداب شدند، در بزم علوم شمع اصحاب شدند، ره زین شب تاریک نبردند برون، خواندند فسانه ای و در خواب شدند . این نقاشی یک دنیای شلوغ پلوغ پر از موجودات خیالی واقعی است و یک ترکیب رنگارنگ از اشکال رنگی و یک رنگین کمان درهم و برهم است و یک ابر و باد تندباد زده ! همه چیز در این نقاشی هم آرام است و هم پر حرکت ! یک هیاهوی موسیقایی در جریان است و خیلی خبر ها در آن اتفاق می افتد .
www.pixiv.net/en/artworks/8244…
www.deviantart.com/amin-anim/a…
www.deviantart.com/amin-anim/a…
www.deviantart.com/amin-anim/a…
www.deviantart.com/amin-anim/a…
Related content
amin-anim - Amin the painter kid
amin-anim - sunshine in sunset
amin-anim - love sun
amin-anim - toranj
amin-anim - toranj-repeated
amin-anim - home-farm-garden
amin-anim - fractal-float-planet
amin-anim - Quarter Motif Carpet Flower Complete
amin-anim - sun-tulip-miracle
Wez69 - Flower Girl [🤖]
Kat-Zaphire - Daily Challenge #pretzel [🤖]
madwurmz - girl
Children7 - The Adventure of Learning [🤖]
Shirokibo - To Be A Fairy Princess
FataMoony - Untitled
jasmoonbutterfly - of Faery [🤖]
LanaKhallya - Tendresse By Lanakhallya Dgpqrhe [🤖]
ZedLord-Art - hello winter
Comments:
0