Comments: 17
Moha57 [2013-03-17 17:40:51 +0000 UTC]
به به ، به به
شعر زيبای استاد فريدون مشيری
"خاموش اگر نشستم ، مرداب نيستم "
اين جملش بسيار زيباست
آيا ميدونی زيباترين و معروفترين شعر استاد مشيری
کدوم شعر ايشونه؟؟
...
در ضمن کار زيبايی هم شده
فقط کمی در موردش توضيح بدی
ممنون ميشم
👍: 0 ⏩: 1
Moha57 In reply to Narg37 [2013-03-18 17:59:47 +0000 UTC]
خواهش ميکنم و نيز ممنونم بابت شرح حال اين اثر
اميدوارم در کارتون هر روز بهتر از ديروز باشيد
در ضمن شعر " کوچه " مشهورترين شعر استاد مشيری است
...
بی تو مهتاب شبی ، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم ، خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه که بودم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی ديگر از آن کوچه گذر هم
بی تو ، اما ، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فريدون مشيری
...
👍: 0 ⏩: 1
Moha57 In reply to Narg37 [2013-03-18 18:44:16 +0000 UTC]
خواهش ميکنم
اين هم شعری بهاری
اميدوارم سالی خوب در پيش داشته باشی
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار
خوش بحال چشمه ها و دشتها
خوش بحال دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جان لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب
ای دل من، گرچه در اين روزگار
جامهء رنگين نمیپوشی به كام
بادهء رنگين نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می كه میبايد تهی است
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ
فريدون مشيری
👍: 0 ⏩: 1
NadiaDibaj [2013-03-16 07:18:58 +0000 UTC]
wow...cool
👍: 0 ⏩: 1